جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴



حجت زمانی چشمه جوشان مقاومت


به همراه دخترم به تماشای فیلم آکسیونهای اعتراضی در کشورهای مختلف از تلویزیون سیمای آزادی نشسته بودم. دخترم خارج از کشور بزرگ شده و فارسی خوب نمی داند یا من اینطور فکر می کنم و بعضی اوقات واقعا مرا شگفت زده میکند. آنروز هم یکی از آن روزها بود.
ایرانیان در سرمای طاقت فرسای کشورهای مختلف در اعتراض به اعدام آقای حجت زمانی، شعار می دادند و مجری از آنچه بر سر این کوه استقامت درزندان رژیم آمده بود، می گفت. دخترم علاقه ای به تماشای تلویزیونهای فارسی زبان ندارد به همین دلیل آنروز که در کنارم نشسته بود کمی احساس غرور می کردم.
به ناگهان از من پرسید: چگونه می شود تحمل کرد؟
با تعجب نگاهش کرده و گفتم: چی را؟
- شکنجه؟ چگونه می شود زیر شکنجه بود و طاقت آورد؟ این غیر ممکن است.
هاج و واج نگاهش می کردم. حسابی غافلگیرم کرده بود. گفتم: غیر ممکن که نیست ولی خوب خیلی مشکل است. بستگی دارد چقدر به آرمانهای خودت باور داشته باشی.
او که از این جواب من قانع نشده بود گفت: باشد، باز خیلی سخت است که کسی شکنجه شود و اطلاعاتی که دارد را لو ندهد.
با او بسیار از وضعیت ایران و سرکوب وحشتناک آخوندی حرف زده ام. گاهی اوقات فکر می کنم شاید زیاده روی هم کرده ام. بخوبی می داند که چرا از ایران بیرون آمده ایم و چرا بر علیه رژیم فعالیت می کنیم.
منتظر جواب من نشد.
گفت: من که اصلا تحملش را ندارم و با همان ضربه اول همه چیز را می گویم.
گفتم: رژیم هم به این دلیل زندانیان مقاوم را اعدام می کند چون نمی تواند استقامتشان را در هم بشکند و آنان را بزانو در آورد.
دیگر حرفی نزد و اتاق را ترک کرد. به صورتش نگاه کردم و غم را در چشمانش دیدم.
گفته های دخترم تا شب مرا در فکر فرو برد. با خودم می گفتم هدف رژیم از اعدامهای دسته جمعی، در زندان و خیابان و کوچه و راه انداختن کاروان شلاق، سنگسار، روی الاغ گرداندن و... عادی کردن این صحنه های غیر انسانی و شنیع بوده و هست.
رژیم می خواهد به قول معروف رگ گردن ایرانیان با غیرت بیرون نزند، تا در برابر این جنایات سکوت کنند و تنها آه بکشند و در خفا گریه کنند. قصد داشت چشمه مقاومت را بخشکاند.
حجت زمانی اما با ایستادگی اش در برابر ددمنشان، به الگویی از اعتراض بدل شد. چه در درون سیاهچالهای رژیم که بارها شجاعانه دست به اعتصاب غذا زد و چه با جاودانه شدنش.
عکسش را اینروزها به هر سایت اینترنتی که مراجعه کنیم می بینیم. گرچه که قیافه اش آرام است ولی نگاهی بسیار عمیق دارد.
رژیم بزدلانه بعد از چهار سال و نیم شکنجه فیزیکی و روحی حجت او را اعدام کرد اما تاثیری که حجت بر دیگر زندانیان داشته و دارد با اعدام او از بین نمی رود و تنها نفرتشان از رژیم و انگیزه شان برای مبارزه بیشتر می شود.
نماد زندانی سیاسی در سالهای اخیر تفاوت عمده ای پیدا کرده است. وقتی در سیاهچال زندانی باشی، هر روز شکنجه فیزیکی و روحی شوی و ناسزا و ... بشنوی، اقدام به اعتصاب غذا و نوشتن نامه به سازمان ملل در آن وضعیت امری است که تا بحال در ایران دیده نشده است.
برای همین از حجت به بعد زندانی سیاسی بودن، مسئولیت سنگین تری از گذشته دارد و این را همبندان او بخوبی می دانند. همانهایی که به مناسبت شهادتش در زندان گوهردشت گرد هم آمدند و بی اعتنا به هشدارها و تهدیدات زندانبانان، یاد حجت قهرمان را گرامی داشتند، همانهایی که در پیامهایی که بیرون می دهند، اعدام سبعانه حجت را محکوم می کنند.
حجت زمانی، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 80 دستگیر و زندانی و به مدت چهار سال و نیم شکنجه شد. وی سرانجام در 18 بهمن ماه 84 در اوج مقاومت و سرافرازی اعدام گردید.
هر چند این رژیم منحوس حاکم بر ایران بود که حجت را اعدام کرد اما کشورهای مماشات گر به اندازه رژیم در این قتل دست داشته و مسئولند که در آینده باید پاسخگو باشند. از جمله دولت ترکیه که حجت را در سال 82 بعد از فرار از زندان به ایران بازگردانید.
آنچه که اینروزها نگرانی هر انسان آزاده ای را دو چندان کرده، ترس از تکرار قتل عام زندانیان سیاسی 67 می باشد. باید بکوشیم تا این واقعه دردناک تاریخی دوباره تکرار نشود. نامه نگاری به کانونهای مدافع حقوق بشر، عفو بین الملل، سازمان ملل، مسئولین کشورهایی که در آن زندگی می کنیم و شرکت در آکسیونهای اعتراضی کمترین کاریست که در افشای جنایات رژیم در حق هموطنانمان می توانیم انجام دهیم. کوشش کنیم تا رژیم نتواند نسل دیگری از فرزندان این آب و خاک را زیر خاک مدفون کند.
زمانی که حجت در زندان بود و حکم اعدامش را گرفته بود بسیاری از مجامع حقوق بشری جهانی خواستار آزادی او شدند. هرچند این فعالیتها نتوانست جان حجت را نجات دهد اما این اقدامات چهره کریه آخوندهای عمامه دار و بی عمامه حاکم بر ایران را شفافتر از همیشه به معرض نمایش گذاشت. حجت در پاسخ به سوال همبندان خود که چرا حکم{اعدام} شما اجرا نشده گفته است: " هر روزی که رژیم پایان خویش را ببیند ما را اعدام خواهد نمود". آری رژیم پایان خویش را می بیند که وحشیانه و در عین حال بزدلانه، اسرا را به قتل می رساند. رژیم در صحنه بین المللی با فشارهای روزافزون روبروست. مسئله اتمی رژیم، قدرت مانور را از آن گرفته است. در صحنه داخلی اقشار مختلف مردم روزانه به خیابانها ریخته و به حکومت نامشروع آخوندها معترضند. در عراق هم که شکستها یکی پس از دیگری رژیم را به عقب می رانند. بحران سراپای رژیم را فرا گرفته و ناقوس مرگ این رژیم بگوش می رسد و دقیقا به همین دلیل ملاها هارتر از همیشه به کشتار و قلع و قمع مشغولند. یک روز حجت زمانی را پس از سالها شکنجه اعدام می کنند، روزی دیگر دختر نویسنده ای جوان را آنقدر زجر و شکنجه می دهند تا به "سرنوشت زهرا کاظمی دچار شود" و روزهایی تمام نشدنی، خیابانهای شهرهای ایران باید ناخواسته، شاهد حلق آویز شدن جوانان ما باشند.
ایرانی همیشه در برابر ظلم و جور به هر طریق که توانسته از خود ایستادگی و مقاومت نشان داده و تاریخ این را به ثبت رسانده است. این رژیم ضد انسان هم بدست ایرانی و تنها ایرانی سرنگون خواهد شد. باشد تا شکوفه های خوشبوی درخت آزادی که با خون جوانان میهن سالهاست آبیاری شده بزودی زود شکوفا شوند.

درود بر حجت زمانی
زنده باد آزادی

نرگس غفاری
دوم اسفند 84
Nargesghaffari@yahoo.com