سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۴


پرواز قناری ها

امروز، شنبه 11 تیر 84 در دومین سالگرد پرواز ندا حسنی و صدیقه مجاوری، دوستان و یاران ندا و صدیقه از شهرهای مختلف کانادا و آمریکا به شهر اتاوا و آرامگاه ابدی ندا گرد آمدند تا یاد و خاطره آن عزیزان را زنده نگاه دارند.
سالن گورستان پاین کرست(Pinecrest) به زیبایی با گلهای رنگارنگ تزئین شده بود. عکس ندا و صدیقه بر روی میزی که توسط گلهای زیبایی احاطه شده بود ،دیده می شدند. بر روی میز شمعهای روشن، قلبی طلایی، ساعت مچی ندا، قاب عکسی از آرم شیر و خورشید و عکسهای مریم و مسعود رجوی چیده شده و در قسمت جلو، جعبه خاتم کاری شده ای که در خیال دختری خردسال شاید قلب ندا در آن بود، به چشم می خورد.
فروغ پشت میکروفون قرار گرفت و ضمن خوشآمدگویی به حاضرین که حدود 300 نفر بودند، گفت: ... توطئه 17 ژوئن گذشت و مجاهدین پرقدرت تر و سربلندتر بیرون آمدند... اینجا جمع شده ایم با یادآوری روزهای خوب گذشته و ان شاءالله آینده، گذشته که ندا بود و آینده که یاد ندا با ما خواهد بود.
فروغ، سمبل استقامت، بردباری و تحمل نسلی که در برابر استبداد سر خم نمی کند با لبخند همیشگی و روحیه بالایش از حاضرین بخاطر ادای احترام به ندا تشکر کرد. حاضرین نیز با کف زدنهای ممتد ابراز احساسات کردند.
یکی از دوستان خانواده ندا از دقایق و ساعاتی که با ندا گذرانده صحبت کرد و گفت: ... هر ثانیه و هر دمی از آن لحظات خیلی ارزشمند بود. ... نه برای من بلکه مطمئنم برای بسیاری دیگر نیز چنین بوده. ... نه در ذهن من و نه هیچ کدام از ما، نبودنش احساس نمی شود... البته که ندا هست و ناظر بر کارهای ما...
خانم هموطنی، در سخنانش ندا را سمبل اعتراض و مقاومت همه ایرانیان دانست و تاکید کرد که شناخت ندا با شناخت احمد و فروغ میسر خواهد شد. وی در پایان، شعر "درد مشترک" از زنده یاد شاملو را به زیبایی قرائت کرد.
نوای ویولن هنرمند جوان که ترانه مرا ببوس را می نواخت، فضای سالن را پر کرد.
یکی دیگر از دوستان نزدیک خانواده ندا، در حالی که صدایش می لرزید، گفت: برای من از ندا گفتن خیلی سخت است. سال 96 زمانی که هنوز ایمیل همه گیر نشده بود، سر کار بودم. ندا که به تازگی وارد دانشگاه شده بود، آمد و از وجود ایمیل یاهو و هات میل گفت. بعد با حوصله به ما یاد داد که چگونه برای خودمان یک حساب ایمیل باز کنیم. او از استعداد ندا و نو گرایی او گفت و پیشرو بودنش، بخصوص در امر مبارزه.
یکی از اقوام ندا، در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، نتوانست سلامش را تکمیل کند. وقتی که بر احساسات خود غلبه کرد، از حضار از اینکه برای " ندای عزیزمان" تشریف آورده بودند، تشکر کرد. وی از خاطرات خود در یونان، زمانی که ندا دختری خردسال بود تعریف کرد. او گفت که چگونه ندا با جدیت به افشاگری جنایات رژیم، می پرداخته است. وی از جمله گفت: ... ندا چون زبان یونانی را خوب یاد گرفته بود، همه جا همراهم بود و مخصوصا بدلیل بیماری که داشتم و هر هفته باید به پزشک مراجعه می کردم، با من همراه می شد. وی همچنین به این نکته اشاره کرد که ندا با آموزش چندین کلمه یونانی به آنها، ارتباط با شهروندان یونانی را آسان کرده بود تا آنها بتوانند از جنایات رژیم بیشتر برایشان بگویند. وی افزود: ... و ما به همین خاطر اینجا جمع شده ایم... به قول علی، ندا بود، ندا شد. او با درود به ندا تریبون را با چشمانی اشکبار ترک کرد.
ترانه مرغ سحر با صدای دلنشین آقای هموطنی قسمت دیگری از برنامه را تشکیل می داد.
نوبت به احمد، پدر ندا رسید. وی نیز از شرکت حضار در بزرگداشت دخترش تشکر کرد و ترجیح داد نامه علی، برادر ندا را که از شهر اشرف به او ایمیل کرده بود، بخواند. علی در نامه اش نوشته بود: ... دو سال از 17 ژوئن و یورش پلیس فرانسه با همدستی وزارت اطلاعات آخوندی می گذرد. هر بار به یاد آن روزها می افتم، احساس تلخی به سراغم می آید. علی نوشته بود: ... وقتی خبر دستگیری خانم رجوی را شنیدم، با خودم گفتم اگر تنها، یک نفر کاری انجام دهد، او ندا خواهد بود. خودم را برای هر گونه خبری آماده کرده بودم. چرا که از احساس پاک ندا نسبت به خواهر مریم آگاه بودم و بر آن غبطه می خوردم. وی در قسمت دیگری از نامه خود می نویسد: ... من افتخار داشتم که تمام عمرم را در کنار ندا باشم... از او معنی زندگی را آموختم و او معلم من بود...
بعد از صرف چای، شیرینی و میوه فیلمی از زندگی مبارزاتی ندا نمایش داده شد. در فیلم، ندا از تصمیم خود برای پیوستن به ارتش آزادیبخش می گفت و از جنایات رژیم در حق زنان و دختران ایران زمین. در جایی دیگر از فیلم، ندا منقلب از حرکت اعتراضی همرزمانش در اروپا، برای خبرنگاران اروپایی توضیح می داد و از رهبرانشان علت دستگیری خانم رجوی را می پرسید؟ صحنه بعد محل خودسوزی ندا بود که روی پرده رفت. فروغ و احمد با گذاشتن دسته گلی، محل شعله ور شدن ندا را می بوسیدند و می بوئیدند. فیلم، ادامه می یابد. خانم رجوی خطاب به ندا و صدیقه در دومین سالگرد توطئه 17 ژوئن می گوید: ... دیوارها و خیلی چیزهای دیگر، مانع از رسیدن من به شما بود و اجازه نمی دادند تا از آنچه در خارج از زندان می گذرد، اطلاع یابم... اگر می دانستم هیچگاه اجازه نمی دادم شما این کار را بکنید... فیلم با قسمتی دیگراز مصاحبه با ندا در عراق پایان یافت.



دوستان، آشنایان، یاران و خانواده ندا با نظم و ترتیب از سالن بیرون آمده و به سوی آرامگاه دختر شجاع شهرمان حرکت کردند. دو جوان، عکسهای ندا و صدیقه را در جلو صف، حمل می کردند. پشت سرشان فروغ، احمد و سارا با حمل دسته گلی سفید. دسته گلهای اهدایی از طرف خانم رجوی، شورای ملی مقاومت، رزمندگان شهر اشرف، هواداران مجاهدین در اتاوا ، تورنتو ومونترآل و خانواده های شهدا و جمعیت پشت سر آنان روان بودند.
روی مزار ندا پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان گسترده شده بود. خانواده ندا با قرار دادن دسته گل خود، روی مزار ندا سجده می کردند و او را می بوسیدند.
و دسته گلهای دیگر، یکی یکی در اطراف ندا قرار می گرفتند. نوبت به جمعیت رسید و ندا دوباره گلباران شد.
مسلمان و غیر مسلمان، مجاهد و غیر مجاهد ... ادای احترام می کرد و با چشمانی خیس ابراز احساسات. وقتی که افراد برای خداحافظی به سوی فروغ می رفتند، با لبخند دلنشین فروغ که غم و غصه را دور می کرد و نا خودآگاه انسان را به خندیدن وادار می ساخت، روبرو می شدند. در آغوششان می گرفت و با گرمی می فشرد. احمد نیز با لبخند، نگاه گرم و چشمان براقش، شادی را به جای غم به دل و قلب آدمی راه می داد.
دو سال از پرواز ندا و صدیقه می گذرد. باور کردنش آسان نیست. آنچه ماندنی و ارزشمند است، درک این نکته می باشد که ندا و صدیقه، سمبل مقاومت و شجاعت نسلی هستند که برای آزادی وطن، نه تنها از همه چیزشان گذشتند بلکه با ایمان و آگاهی کامل، جان خویش را نیز در این راه فدا کردند. آنان معنی واقعی مبارزه با رژیمی ددمنش، که هر چیزی را به ابزاری برای ادامه بقای ننگین خود تبدیل می کند، فهمیده بودند. آنان دریافته بودند که جنایات رژیم، محدود به مرزهای ایران نمی شود و می دیدند که موریانه وار در مهد تمدن، قلب دمکراسی را نشانه گرفته اند. آنان مسئولیت ادامه مبارزه را با رگ و پوست و گوشت خود احساس کرده بودند و به جهانیان نشان دادند که مبارزه مردم ایران با رژیم ملاها چقدر جدی است. آنان نشان دادند که زنان کشور ما، خواه در ایران باشند و خواه خارج از ایران، و در هر شرایطی بر علیه زر و زور و تزویر، ایستادگی کرده و می کنند. ندا، صدیقه و دیگر یارانشان که شعله های آتش اعتراض، زخمهای عمیقی بر بدنشان گذاشته، نه برای یک نفر، که در دفاع از شرافت انسانی یک ملت در بند، دلاورانه قد علم کردند و اجازه ندادند پاسداران سیاهی بر سر انسانیت، معامله کنند.

یاد و راه قهرمانان ژوئن 2003 گرامی و پر تداوم باد

نرگس غفاری
دوم ژوئیه 2005
nargesghaffari@yahoo.com