سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۴

ندا حسنی و صدیقه مجاوری مشعلهایی فروزان


سال گذشته در یک معامله ننگین، پلیس فرانسه خانم مریم رجوی و همراهانش را در اورسورواز دستگیر کرد. در اعتراض به این معامله، چندین زن و مرد خود را به شعله های آتش سپردند. در میان آنان ندا حسنی 26 ساله و صدیقه مجاوری جان خود را از دست دادند و یادشان جاودانه شد.
مراسم بزرگداشت ندا حسنی در سالن کانگرس سنتر( کنگره مرکز) در شهر اتاوا- کانادا روز یکشنبه 7 تیر برابر با 27 ژوئن برگزار شد. صدها تن از ایرانیان به این مراسم آمده بودند تا یاد ندای عزیز را گرامی بدارند. مراسم ساعت 4 پس از نیم روز با خوش آمدگویی فروغ، مادر ندا آغاز شد. میهمانان با کف زدنهای مستمر، او را تشویق می کردند. فروغ به این نکته اشاره کرد که این بزرگداشت برای زنده نگاه داشتن یاد" ندا حسنی" و" صدیقه مجاوری" برپا شده است. فروغ گفت: از خوشحالی در پوستم نمی گنجم از اینکه در چنین روز عزیزی در کنار شما هستم. وی از حضار که از راههای دور و نزدیک در این مراسم شرکت می کردند، سپساسگذاری کرد و پودیوم را در حالی ترک کرد که میهمانان، ایستاده برایش کف می زدند. هنرمند جوانی با ویولون قطعاتی زیبا به یاد ندا نواخت. موزیک " مرا ببوس" به همراه بوی شمعهای خوشبو، نور کم سالن و تک شاخه های رز روی میزها، حال و هوایی دیگر به سالن می داد. نوازنده در بین عکسهای مریم و مسعود رجوی و عکس ندا در احاطه شمعهای فروزان فضایی شاعرانه به وجود آورده بود. این هنرمند جوان به زیبایی چند قطعه دیگر نیز از ترانه های بیاد ماندنی را برای حضار نواخت.
علی بهروزیان، شعری را که سروده بود به نام" عروس دریا" اجرا کرد. این شعر به فروغ و احمد و همه پدران و مادرانی که نداها را در دامان پاکشان پرورانده اند، اهدا شد:
....
هم بر بال بود..................... گفتند عروسان دريا ، عاشقان بی قرار ماهی های تشنه و ستاره مريم، شرارتهای شب و شيطان را تاب نياوردند و مشعل به جان کشيدند و تن به شعله های بی پروای آتش دادند ، ققنوس وار ...............
هی ی ی ی ی........ باد شرزه، مگو اينگونه شوم و تلخ
نهيبت می زنم ای باد............ دل ناخدامان می شکند!
ياوه کم گو... زنهار باد........ شرزه
دخترم، زيبا ترين عروس دريا، بگو ........... بگو ..... به باد بگو........... تو زنده ای........
بگو شراره ها از تو گر گرفتند و آتش به جان ظلمت انداختند..........
برو........برو.............. باد .............
حماسه دختر مرا تا هزاران هزار سال ديگر بر گوش های اين جهان کور کر فرياد بکش
صدای سوگوار دهل های جاشو ها..............
بياسای دخترم................. بخواب
بخواب بر قله های شعر شرف، بخواب بر لبخند پاک کودکان.................. بخواب بر دميدن گل لاله
تن به آرامش امواج دريا بسپار...... بيتاب مباش
صدای دهل های سوگوار جاشو ها.........
می گويی دريا ملتهب است؟ شب سياه و التهاب دريا؟
نه........
اين دل تو ست دخترکم، دريای دل تو........
شراره های عشق توست که بر جان دريا التهاب افکنده است.
...
در بین دکلمه این شعر، چشمم به فروغ می افتد. دم در از تازه واردین استفبال می کند. لبخند بر لب و آنطرف تر احمد پدر ندا. در دل این دو چه می گذرد، نمی دانم. ولی آنچه که ما می بینم تنها ابراز مهر و محبت و لبخند است که نثارمان می کنند.
پس از پایان یافتن شعر، فروغ و احمد بی درنگ خود را به علی بهروزیان رساندند و در آغوشش گرفتند.
فیلم زندگی ندا، قسمت دیگری از مراسم بود که به نمایش در آمد. از دوران نوزادی تا خردسالی تا نوجوانی، جوانی و پیوستنش به ارتش آزادیبخش و... عکسها با ترانه هایی زیبا ورق می خوردند. فکر می کنم بیشترین تاثیر را شعر مشهوری که " سلین دیان" بر روی فیلم تایتانیک خوانده روی حاضرین گذاشت و چشمها را خیس کرد. هیچگاه لبخند از لبان ندا دور نبود و در عکسها نیز آن را بوضوح دیدیم. فیلم در کف زدنهای ممتد حاضرین به پایان رسید. احساسات اوج گرفت و گریه تبدیل به خنده شد.
نوبت به وکیل شماری از خانواده های مجاهدین مستقر در عراق رسید. آقای وارن کریتس پشت میکروفون قرار گرفت. اما بغض گلویش را گرفته بود و لحظاتی سکوت کرد. با بغض گفت: " این سخت ترین سخنرانی ای است که تا به حال انجام داده ام و... از خدا می خواهم که این قدرت را داشته باشم تا این سخنها را به اتمام برسانم. او از علی و سارا حسنی تشکر کرد که اجازه داده اند برای آنان تلاش کند. آقای کریتس ادامه داد: " من ندا را نمی شناختم ولی این افتخار بزرگی است که جزو این کمپین باشم". بغض گلویش را گرفته بود و سخنانش را بریده بریده بر زبان می راند. او ادامه داد:" نامه ای را که دو روز پیش از علی بدستم رسیده برایتان می خوانم. این نامه را بدین جهت که در آن قید نشده که خصوصی است، برایتان می خوانم. من از خانواده حسنی واز طرف شما از علی زیاد شنیده بودم و خیلی علاقه داشتم او را ببینم.اما متاسفانه در سفری که به شهر اشرف در عراق داشتم، نتوانستم او را ملاقات کنم. علی در نامه اش می نویسد:
سلام........ من خیلی افتخار می کنم که ایرانی ام و در کانادا زندگی کرده ام. از شما تشکر می کنم که برای ما تلاش می کنید. ما همگی خشم و درد و مهر و محبت را با هم چشیده ایم. من قبلا این را به کسی نگفته بودم ولی ندا برای آزادی کشورم مبارزه می کرد. من اگر جای ندا بودم نمی توانستم کاری را که او کرد، انجام دهم. چون صدایم را کسی نمی شنید هر چقدر فریاد می زدم. ...... دلم می خواهد در آینده ای نزدیک تو را به ایران دعوت کنم. در شهر اشرف بدلیل اینکه زیاد نمی توانستی بمانی، شما را ندیدم. خیلی دوست دارم به ایران آزاد بیایی و بتوانیم با هم هاکی بازی کنیم...."
آقای کریتس در پایان نامه علی، قطعه شعری را که برای ندا سروده بود برای حاضرین خواند:
برای ندا
من هیچگاه تو را ندیدم، فرصتی که من از دست دادم
پدرت، احمد همیشه مثبت، من رقص او را دوست دارم
مادرت، پر از جرات و جسارت، او کوهی از استقامت است، او راه پر از دست انداز را می فهمد
سارا، من لطافتش را دوست دارم
ما اینجا گرد آمده ایم تا تو را به یاد بیاوریم
تو زندگی ات را برای آزادی فدا کردی
من هیچگاه تو را ندیدم، فرصتی که من از دست دادم
ولی من از تو زیاد یاد گرفته ام
ندا، تو ناخدای مایی
تو، راهنمای مایی

فروغ و احمد آقای کریتس را در آغوش کشیدند و حضار با کف زدنهای پیاپی، نسبت به ابراز احساس او ادای احترام کردند.
در این جا قسمتی از سخنرانی مریم رجوی در مراسم 17 ژوئن که در فرانسه برگزار شده بود، به نمایش در آمد و بدنبال آن " رقص شعله ها" که توسط گروهی از اعضای ارتش آزادیبخش در عراق اجرا شده بود، بروی پرده رفت.
شعر" سلاله گان خورشید" نوشته مهدی رضوی ، با نوای ملایم گیتار هنرمند جوان یاشار، اجرا شد:
...
در شعله هايِ مشعلِ شب تابِ رهگشا
مِي خوردگانِ بادة گلرنگِ جامِ صدق
"صدّيقه" گانِ "مجاورِ" پيمانة خلوص
پيمانه هايِ خموشِ "ندا" هايِ شب فروز ،
چون شمعِ سر فراز
به تاركِ خود شعلة فدا بستند
چو آذرخش درخشيدند و نورِ ره گشتند
چو صاعقه خروشيدند و شب شكستند و دام بر بستند .
...

احمد، پدر ندا در حالی که از طرف حضار مورد تشویق قرار می گرفت و گفته هایش به انگلیسی ترجمه می شد، گفت: " من نوشتاری را آماده کرده بودم تا تاریخچه ای از مسائل ایران را برایتان بگویم ولی با دیدن این جمع و بخصوص صحبتهای وارن کریتس، تم صحبتم عوض شده و بهتر دیدم از عشق در این جمع صحبت کنم. ندا از بدو تولد، سرشار از عشق بود، عشقی که اطرافیان به او میدادند. او می خواست که آن را به مردم برگرداند، به اطرافیانش و به جامعه اش. ندا بهترین جایی را که پیدا کرد تا بتواند عشق خودش را نثار مردم کند، در جمع هرزمانش و مجاهدین بود... معلمین ما و ندا ( مریم و مسعود رجوی) عشق را به ما می آموزند. درست نقطه مقابل رژیم ضد بشری ملاها که کینه را آموزش می دهند.... امیدوارم به زودی همه این فدیه ها و رنج و شکنجها جواب دهد و مردم ما را از شر این حکومت نحس و نجس و ضد بشر نجات بخشد و هفتاد میلیون ایرانی بتوانند در صلح و صفا و دل خوش زندگی کنند. به امید آنروز".
ترانه " پری کجایی" اثر بیاد ماندنی شادروان حسین قوامی به درخواست فروغ و احمد حسنی با صدای زیبا و گیرای آقای جواد که از آمریکا به اتاوا آمده بود، اجرا شد. در پایان فروغ و احمد با چشمهایی خیس او را در آغوش کشیدند. دوباره نوای ویولون هنرمند جوان، سهراب، سالن را قرق کرد. این هنرمند چیره دست سه قطعه زیبا از هنرمندان پیشکسوت ایران را نواخت.
فروغ در پایان بزرگداشت یاد ندا حسنی با کلماتی مراسم را به پایان برد. او گفت:" این بود برنامه ما. از همگی تشکر می کنم". و به انگلیسی ادامه داد: " از همگی تشکر می کنم که از تمام دنیا به اینجا آمدید. از اروپا، از آمریکا، از انگلیس، استرالیا، ایران و کانادا، به شب خنده و گریه که امیدوارم بیشتر خنده بوده باشد. این را بگویم که من به دخترم افتخار می کنم برای کاری که کرد، چرا که شجاعت می طلبد. صدیقه مجاوری و ندا حسنی زندگی خودشان را برای ما دادند و ما برای این است که اینجاییم. امیدوارم روزی برسد که جهان از بنیادگرایی آزاد شود ، نه فقط برای ایرانیان که برای همه مردم دنیا. با کمک شما خانم رجوی را به ایران برده به جایی که تعلق دارد و در آنزمان یک بار دیگر آزاد خواهیم بود. وقتی وارن حرف می زد، پر از احساس بود. او نه تنها یک وکیل، بلکه یک دوست خوب است که دلیل مبارزه را می داند و می جنگد. او با ماست، شانه به شانه. ما از تو تشکر می کنیم وارن. ولی به دوستان بیشتری احتیاج داریم برای جنگی که در پیش روست.
دخترم رفته ولی روحش اینجاست و جنگ ادامه دارد. جنگ ما زمانی تمام می شود که ملاها در دنیا قدرت نداشته باشند. از دست دادن فرزند درد بزرگی است که آن را حتی برای دشمنانم نیز نمی خواهم. ولی مرگ ندا، خجسته بود. او تمام نشده و تازه آغاز شده است با یک زندگی شاد. بیشتر از این وقتتان را نمی گیرم و چنانچه مایلید بر سر آرامگاه ندا خواهیم رفت تا گلهای زیبایی را که آورده اید، بر سر مزارش بگذاریم. با ندا عهد می بندیم که تا لحظه آخر تا لحظه پیروزی با ندا و همه رزمندگان ارتش آزادیبخش با هم شانه به شانه با قلبهای پر از عشقمان خواهیم بود".
سرود " ای ایران.." با صدای جواد و همراهی حضار در سالن پیچید سپس مردم دسته دسته خود را به گورستان
پاین کرست رساندند. (pinecrest)
سنگ قبر ندا با عکسش در حال لبخند مزین شده بود. پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان روی قبر پهن بود و گلها یکی پس از دیگری به این دختر شجاع هدیه می شد. ابتدا دسته گلی از سوی خانم مریم رجوی نثار ندا شد. دسته گلی سفید و زیبا از طرف فروغ، احمد، سارا و به نیابت از طرف علی، به ندا هدیه شد. دسته های گل یکی پس از دیگری از سوی شورای ملی مقاومت و مجاهدین و هوادارانشان از آمریکا، کانادا و همچنین دسته گلی از سوی کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران اهدا شدند و مراسم با سرود" قسم" به پایان رسید.
شرکت کنندگان با فروغ و احمد با آرزوی پیروزی، بدرود گفته، گورستان را ترک کردند.
نرگس غفاری- کانادا
هفتم تیر83= 27 ژوئن 2004