دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۳

ارژنگ داوودی



ارژنگ داوودی و یک عالمه مقاومت
 
هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراسِ من باری همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزد گورکن
                از بهای آزادی آدمی
                                   افزون باشد.
جستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پی‌افکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
"احمد شاملو"

خبر صدور حکم اعدام یک انسان آزادیخواه دیگر، صفحات شبکه های اجتماعی را بقول بچه های داخل ایران، ترکانده و فیس بوک، توییتر، یوتوب، و... پر شده از عکسها و اخبار مربوط به حکم اعدام آقای مهندس ارژنگ داوودی، زندانی سیاسی 61 ساله ای که بیش از یک دهه از عمر خود را در زندانهای مخوفی چون اوین، اهواز، گوهردشت کرج و بندرعباس و اغلب در سلولهای انفرادی گذارنده است. بهانه آخوندها برای صدور حکم اعدام ارژنگ که هم اینک در زندان بندرعباس محبوس می باشد، «عضویت و هواداری و فعالیت مؤثر در پیشبرد اهداف مجاهدین در زندان» عنوان شده است. آقای ارژنگ داوودی بخاطر این اتهام دستگیر نشده بود و این اتهام جدید در حالی صادر شده است که سالها از اسارتش در زندان می گذرد. بر اساس تازه ترین نامه ارژنگ داوودی* به بان کی مون دبیرکل ملل متحد، ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر و احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد ایران، از جمله آمده است: "... به اطلاع ميرسانم كه در اواخر دوره حبس و نيز پس از اتمام دوره حبس بويژه در مدت 5 ماهی كه بصورت انفرادی در سويت شماره 5 زندان بندرعباس نگهداری ميشدم بارها توسط نيروهای امنيتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات بازديد و مورد اين پرسش قرار گرفتم كه آيا حاضرم پس از استخراج از زندان به خارج از كشور بروم؟ ولی چون هر بار با جواب منفی من روبرو شدند ترتيباتی اتخاذ نمودند تا اين آرای ظالمان بر عليه اينجانب صادر گردد...".
و این نکته بسیار مهمی است که حاکی از تلاشهای رژیم برای به خدمت گرفتن نیروی جدید از درون زندانهاست.
بدنبال صدور حکم اعدام ارژنگ داوودی، آزادیخواهان و فعالان سیاسی برای نجات جان ارژنگ داوودی بر تلاش خود افزوده اند. اما در این میان تک و توک افرادی نیز پیدا می شوند که قصد ماهی گرفتن از آب گل آلود دارند و بسوی مجاهدین خلق هم سنگ می پرانند.! البته من وکیل و وصی مجاهدین و مقاومت ایران نیستم ولی فکر می کنم این از انسانیت بدور است که یک زندانی سیاسی در چند قدمی مرگ را برای تصویه حساب و عقده گشایی علیه مجاهدین خلق، دست آویز قرار دهند.
آقای داوودی که اهل آبادان و فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس آمریکا می باشد در آبان 82 دستگیر شد. دستگاه قضاییه رژیم، او را به اتهاماتی چون «راه اندازی و تأسیس جنبش آزادی ایرانیان»، «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی»، نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی» و «توهین به سران نظام»، به 11سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم کرده بود. اینک که زمان آزادی این معلم آزادیخواه فرا رسیده، آخوندهای ضد انسان، طنین مرگ او را بر طبل می کوبند و با ساختن جرم تازه ای حکم اعدام برایش صادر کرده اند. اما آنچه بیش از هر چیز این معلم، شاعر، نویسنده و زندانی سیاسی را مورد توجه ویژه قرار می دهد، مقاومت اوست. آقای داوودی بارها در اعتراض به رژیم آخوندها نامه های افشاگرانه ای از درون زندانهای ایران و در حمایت از دیگر زندانیان و اعتراض به شرایط زندان به بیرون انتقال داده است و به جرات می توان گفت یک لحظه ساکت ننشسته و تسلیم شرایط حاکم نشده است. آقای داوودی در سال 89 نیز بیش از دو ماه در اعتراض به
وضعیت زندانیان، دست به اعتصاب غذا زده بود و به حالت کما رفته بود. به گزارش «کمیته گزارشگران حقوق بشر»** 23 شهریور 89، وقتی که در بهداری زندان رجایی شهر، فرمی پیش رویش می گذارند تا مسئولیت عواقب اعتصاب غذای خود را بعهده بگیرد، با تاکید بر ادامه اعتصاب غذا از امضای فرم مزبور خودداری می کند.
و همین مواضع قاطع اوست که سبب خشم آخوندها شده. ولی مقاومت آقای داوودی به همینجا ختم نمی شود. او در حالیکه توسط آخوندها به گروگان گرفته شده است، سیستم قضایی رژیم را نیز زیر سوال برده و از حضور در دادگاه سر باز می زند بطوری که در سومین بار، غیابا به اتهام "عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین در زندان" به اعدام محکوم می شود.
ناگفته نماند که همسر آقای داوودی نیز در بیرون زندان مورد اذیت و آزار رژیم قرار گرفته است. خانم نازنین داوودی*** که خود چند ماهی را در زندان بسر برده در مصاحبه ای به تاریخ 25 مرداد 89، از به غنیمت گرفته شدن خانه شخصی شان می گوید: "منزل ما هم محل سکونت بود و هم مدرسه. مدرسه‌ای که مجتمع فرهنگی و آموزشی «پرتو حکمت» در آن قرار داشت و محل تحصیل دانش آموزان بود، که پلمب شد." لازم به ذکر است که این خانه از سوی قوه قضاییه رژیم با حکم قاضی وقت پرونده، قاضی حداد، مصادره و به فروش رسیده است. خودروی شخصی آقای داوودی نیز در سال 86 توقیف شده بود.
بارها شاهد کمپینهای مختلفی برای نجات جان زندانیان سیاسی بوده ایم. اما متاسفانه بدلیل برخورد گزینشی با زندانیان سیاسی، آنها که به دلیل ارتباط با مجاهدین خلق در زندان هستند، از سوی برخی فعالین حقوق بشری و سیاسی مورد کم لطفی قرار گرفته اند. یادمان باشد که هدف از مبارزه، سرنگونی رژیم حاکم بر میهنمان است و بس. زنده یاد غلامرضا خسروی سوادجانی در یکی از آخرین گفتگوهایش گفته بود: "...هیچ انتظار و توقع شخصی از کسی نداشته و ندارم، فقط دوست دارم که مردم وظیفه و رسالتهای ملی و میهنی خود را به خوبی شناخته و در بزنگاههای تاریخی و تعیین کننده در سرنوشتشان حضور فعال و مستمر داشته باشند...".
صدور حکم اعدام آقای داوودی همزمان شد با شکست مذاکرات اتمی رژیم در وین. اینک آخوندها می خواهند مزه تلخ آن شکست را با ریختن خون یک زندانی سیاسی بی گناه، برای خود شیرین کنند.  
مهم نیست که آقای داوودی طرفدار مجاهدین هست یا نه، آنچه باید به آن توجه و تکیه داشت این است که جان یک انسان در خطر است. من فکر میکنم وظیفه داریم هوشیارانه عمل کنیم تا در دام افراد فرصت طلب، سوءاستفاده گر و احتمالا مهره های نظام در خارج کشور نیافتیم و بتوانیم وظایفی را که خود برعهده گرفته ایم به نحو احسن انجام دهیم. برای آقای داوودی شجاع و مقاوم که اغلب نامه هایش را با "یاد خدا" آغاز می کند و با "به امید پیروزی" به پایان می برد، آرزوی پیروزی و رهایی اش از چنگال آخوندها و در آغوش کشیدن خانواده مقاومش دارم.

نرگس غفاری
5 مرداد 93