دوشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۴





. این کاریکاتوریست که خون امت حزب الله را بجوش آورده.
اگر خوب دقت کنیم میبینیم که این عکس هیچ شباهتی نه به محمد داره و نه هیچ امام و پیغمبری. بیشتر شبیه شاهان قاجار می مونه. ولی اگه بیشتر زوم کنیم روی این کاریکاتور به آخوندها و آدمکشان حرفه ایشون توی ایران و لبنان و ... شبیه تره که اینروزها برای رسیدن به سلاح اتمی ، پشت هم رو گرفتن. یک موضوع دیگه ای که خیلی خنده داره اینه که این کاریکاتور اواخر ماه سپتامبر 2005 چاپ شده.
اینروزها کاریکاتورهای جنجالی، وسیله ای شده برای آخوندهای کشورهای مختلف تا با
استفاده از اون بتونن به اهداف خودشون برسن. من برای معتقدان به ادیان مختلف احترام قائلم و اعتقاد دارم هر انسانی آزاده تا با دین و بی دین باشه. اما جنجالی که الآن براه افتاده رو جنگ بین ادیان مختلف نمی بینم. فکر می کنم این جنگ بین مدافعان آزادی بیان و قلم و... با دشمنان خونی آن هست. آزادی بیان و قلم براحتی بدست نیومده و قرنها براش مبارزه شده و خونها ریخته شدن تا آزادیخواهان بتونن بنیادگراها رو به عقب برونن. حالا آخوندهای کشورهای آخوندزده و متعصب از کاریکاتورها پیرهن عثمان ساختن. در واقع وحشیگری خودشون رو بدنیا نشون میدن. کسانی که ذره ای از انسانیت بو برده باشن درک می کنن که مردم این کشورها تحت چه اختناقی زندگی می کنن و اصلا تازه می فهمن فاندمنتالیسم یعنی چی؟ و مبارزه با اونها چقدر دشوار و پروسه اش چقدر طولانیه. اما اونچه که مهمه اینه که جامعه ای به آزادی و دمکراسی میرسه که محدودیتی برای اهل قلم و بیان وجود نداشته باشه. من فکر می کنم بساط دایناسورهای دینی باید برچیده بشه. باید این قدرت مخرب رو ازشون گرفت که نتونن با احساست مذهبی عده ای، دنیا رو به آشوب بکشن. هر چند ابتدا باید از شر آخوندهای حاکم در ایران خلاصی پیدا کرد اما امیدوارم که این نوع نگاه به مذهب در ایران آزاد فردا، رنگی نداشته باشه و افراد بتونن افکار خودشون رو بدون ترس و واهمه ابراز کنن و از اینکه به جرم آزاد اندیشی به جهنم فرستاده بشن و گردن زده بشن، خبری نباشه. به امید اونروز